کفشها
پريروز امي تيس رو بردم مهد . كتوني و جوراب كوتاه مچي پوشيده بود.موقع تحويل گرفتنش در حالي كه بخاطر پروژه جديد كاريم ديرتر از هميشه دنبالش رفتم هر چي توي كمدهاي جاكفشي گشتم اثري از كفشاش نديدم و با ناباوري باز هم به جستجو ادامه دادم.من از اين مسئله چون براي خودم قبلا كه محصل بودم پيش اومده بود خاطره خوشي نداشتم. امي تيس هم بخاطر تعدد كفش و دمپايي كه براش ميگيريم و رفت و آمدهاش به منزل اقوام معمولا چيزهايي جا ميذاره.مثل همين سفر اخير كه دمپايي خرگوشيهاي مورد علاقشو در دستشويي خونه خاله جا گذاشته و هي يادشون ميكنه. خلاصه كه خيلي به من برخورد كه كفش دخترك من كه هم خودم و هم دخترك خيلي دوستشون داريم سر جاشون نيستن و الان...